دوست دختر اجاره ای
تهیونگ : که یهو پدرم گفت عزیزم قصد ازدواج نداری
پدر من فعل نمی تونم ازدواج کنم و اصلا قصد ازدواج ندارم
مادر تهیونگ : عزیزم تو دیگه بزرگ شدی به نظر من با دختر خالت ازدواج کن اون دختر زیبا ، باشعور ، و با ادب هست
تهیونگ : مامان من خودم دوست دختر دارم و بهتون معرفیش میکنم اگر فردا شب کار ندارید من بهتون معرفیش میکنم
مادر تهیونگ: بسیار خوب ما همه فردا منتظریم که ببینیم که دوست دختر تو کی هست ولی از الان به همه میگم اگر از دختره خوشم نیومد باید با دختر خالت ازدواج کنی
پدر تهیونگ : همسر عزیزم بهتره بزاریم خود تهیونگ شریک زندگیش رو انتخاب کنه
مادر تهیونگ : ولی ما هم همین جوری ازدواج کردیم و در حال حاضر عاشق هم هستیم
تهیونگ : مادر الان با زمان های گذشته خیلی فرق داره و تمایل دارم که خودم شریک زندگی و همسر آینده ام رو انتخاب کنم الان هم با اجازه می خوام برم بیرون
پدر مادر تهیونگ : باشه عزیزم برو
ویو تهیونگ
وای اصلا دوست ندارم با دختر خاله ام ازدواج کنم اون یک دختر حریص و پول پرست هست حالم ازش بهم می خوره هر جور شده باید امشب یکی رو پیدا کنم
اتمام ویو تهیونگ
ویو ا/ت
نوبت من تموم شده بود رفتم خونه یک دوش گرفتم و حقوقی که بهم داده بودن رو نصفش رو قایم کردم و نصف دیگری رو دادم به مامانم که حداقل یک کمکی به مادرم و پدرم کرده باشم مادر عقیده داشت که یک دختر نباید درس بخونه و باید ازدواج کنه بخاطر همین بعد از ۱۵ سالگی نزاشت برم مدرسه منم نتونستم مخالفت کنم چون برادر بورام دوستم از من خوشش می یومد و منو می خواست منم ردش کردم و مامانم با این تهدید که من رو میده بهش نزاشت درس بخونم منم می خواستم به ارزو هام برسم نمی خواستم ازدواج کنم الان هم داشتم پول پس انداز می کردم که برم مدرسه ولی شهریه خیلی بالا بود
از فکر اومدم بیرون و دیدم که ........
لایک کامنت فراموش نشه دوستون دارم
پدر من فعل نمی تونم ازدواج کنم و اصلا قصد ازدواج ندارم
مادر تهیونگ : عزیزم تو دیگه بزرگ شدی به نظر من با دختر خالت ازدواج کن اون دختر زیبا ، باشعور ، و با ادب هست
تهیونگ : مامان من خودم دوست دختر دارم و بهتون معرفیش میکنم اگر فردا شب کار ندارید من بهتون معرفیش میکنم
مادر تهیونگ: بسیار خوب ما همه فردا منتظریم که ببینیم که دوست دختر تو کی هست ولی از الان به همه میگم اگر از دختره خوشم نیومد باید با دختر خالت ازدواج کنی
پدر تهیونگ : همسر عزیزم بهتره بزاریم خود تهیونگ شریک زندگیش رو انتخاب کنه
مادر تهیونگ : ولی ما هم همین جوری ازدواج کردیم و در حال حاضر عاشق هم هستیم
تهیونگ : مادر الان با زمان های گذشته خیلی فرق داره و تمایل دارم که خودم شریک زندگی و همسر آینده ام رو انتخاب کنم الان هم با اجازه می خوام برم بیرون
پدر مادر تهیونگ : باشه عزیزم برو
ویو تهیونگ
وای اصلا دوست ندارم با دختر خاله ام ازدواج کنم اون یک دختر حریص و پول پرست هست حالم ازش بهم می خوره هر جور شده باید امشب یکی رو پیدا کنم
اتمام ویو تهیونگ
ویو ا/ت
نوبت من تموم شده بود رفتم خونه یک دوش گرفتم و حقوقی که بهم داده بودن رو نصفش رو قایم کردم و نصف دیگری رو دادم به مامانم که حداقل یک کمکی به مادرم و پدرم کرده باشم مادر عقیده داشت که یک دختر نباید درس بخونه و باید ازدواج کنه بخاطر همین بعد از ۱۵ سالگی نزاشت برم مدرسه منم نتونستم مخالفت کنم چون برادر بورام دوستم از من خوشش می یومد و منو می خواست منم ردش کردم و مامانم با این تهدید که من رو میده بهش نزاشت درس بخونم منم می خواستم به ارزو هام برسم نمی خواستم ازدواج کنم الان هم داشتم پول پس انداز می کردم که برم مدرسه ولی شهریه خیلی بالا بود
از فکر اومدم بیرون و دیدم که ........
لایک کامنت فراموش نشه دوستون دارم
- ۸.۹k
- ۱۸ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط